گذر از مرز هزاره دوم
ساکت و آرام در گوشه این اتاق نشسته ام
چشم انتظار گذر این لحظه های تلخ
صدای چک چک باران
و این آسمان خاکستری غم افزا ،
ترکیبی برای شکنجه و عذاب مهیا نموده است .
لکه های برف هاج و واج بین پاییز و زمستان بی دوام و محکوم به نابودیند
و من ناگزیر از رفتن و مجبور به ماندن
محکوم به تواترهای جنون آمیز ذهنی ام .
این روز ها اگر از شکوه مردانگی خبری هم بود
باز امیدوارتر بودم ، نه؟
اما افسوس
که نه زنیت را زینتی و نه مردانگی را ابهتی مانده است ،
روز های با شکوه اخلاق و عشق سالهای سال است که رفته است .
شادی های بی دلیل و موقتی
عشق های صوری (و بیمارگونه ورشکسته)
خانواده های کنار هم از سر اجبار!
آری اینطور می گذرد ایام تلخ سالهای آغازین هزاره سوم
کارهای اجباری ، راه های از ناچاری ، عشق های پوشالی
وفاداری هم مصرع کوتاهی است
که به علت ایجاد سکته از ترانه های این سده حذف می شود معمولاً.
ساکت و آرام در گوشه این اتاق نشسته ام
چشم انتظار گذر این لحظه های تلخ
صدای چک چک باران
و این آسمان خاکستری غم افزا ،
ترکیبی برای شکنجه و عذاب مهیا نموده است .
سال های اعتراض به وفا
سال های تمسخر مجازات خیانت و دروغ به بهانه واهی عقب ماندگی
شیوع مذاهب بی سرانجام و سر وته
پرستش شیطان به جای خدا
سالهای پرورش عضلات زمخت و حجیم زنان
سالهای بزک ،
برجستگی های ژلاتینی
سالهای زنانه تر شدن نیاز های مردانه ،
تغییر جنسیت ، تغییر سنخیت زیر پوشش خبری
کشتار های دسته جمعی در لفافه صلح یا آزادی یا هر چیز خوب دیگری
کودکان به خواب رفته و بر نخاسته در کارتون
خاطرات زنان جهاد نکاح ، خاطرات مردان محبوس در کهریزک .
آری .. چاره چیست ؟
گذر زمان گریز ناپذیر و تغییر اجباری است
فصل تلخ درگذشت بی مراسم تشییع نسل فرتوت پایان هزاره دوم درسکوت خبری .